Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

COVID-19 پس از واکسیناسیون

اواخر ژانویه 2022 است و شوهرم برای سفر به کانادا آماده می شد. این یک سفر اسکی پسران بود که او از سال قبل به دلیل کووید-19 برنامه ریزی کرد. کمتر از یک هفته از پرواز برنامه ریزی شده او باقی مانده است. او لیست بسته بندی خود را مرور کرد، جزئیات لحظه آخری را با دوستانش هماهنگ کرد، زمان پرواز را دوباره بررسی کرد و مطمئن شد که آزمایش های کووید-19 برنامه ریزی شده است. سپس در میانه روز کاری با ما تماس می گیرد، "این پرستار مدرسه است که تماس می گیرد..."

دختر 7 ساله ما سرفه مداوم داشت و باید او را بلند کرد (اوه-اوه). شوهرم برای آن بعدازظهر آزمایش کووید-19 را برای آمادگی برای سفرش برنامه ریزی کرده بود، بنابراین از او خواستم که برای او نیز آزمایش تعیین کند. او شروع به این سوال کرد که آیا باید به سفر برود یا خیر و به دنبال گزینه های جایگزین برای به تعویق انداختن بود زیرا ما چند روزی نتیجه آزمایش را نمی گرفتیم و ممکن است در آن نقطه برای لغو سفرش خیلی دیر شده باشد. در همین حین، من شروع به احساس قلقلک در گلو کردم (اوه اوه، دوباره).

بعد از ظهر همان روز، پس از اینکه پسر 4 ساله خود را از مدرسه گرفتیم، متوجه شدم سرش گرم می شود. تب داشت. ما چند آزمایش خانگی کووید-19 داشتیم، بنابراین از آنها برای هر دو کودک استفاده کردیم و نتایج مثبت شد. صبح روز بعد برای خودم و پسرم آزمایش‌های رسمی کووید-19 را برنامه‌ریزی کردم، اما 99٪ مثبت بودیم که سرانجام پس از تقریباً دو سال سالم ماندن، کووید-19 به خانواده ما وارد شده است. در این مرحله، شوهرم در تلاش بود تا سفر خود را تغییر دهد یا آن را لغو کند (پرواز، اقامتگاه، ماشین کرایه‌ای، درگیری برنامه با دوستان و غیره). با وجود اینکه هنوز نتایج رسمی خود را دریافت نکرده است، نمی‌خواست ریسک کند.

طی چند روز بعد، علائم من بدتر شد، در حالی که به نظر می رسید بچه ها سالم می مانند. تب پسرم در عرض 12 ساعت پایین آمد و دخترم دیگر سرفه نمی کرد. حتی شوهرم علائم بسیار خفیفی شبیه سرماخوردگی داشت. در همین حین کم کم داشت از پا می افتادم و گلویم می تپید. همه ما مثبت شدیم به جز شوهرم (یک دو روز بعد دوباره آزمایش داد و مثبت شد). من تمام تلاشم را کردم تا بچه‌ها را در قرنطینه سرگرم کنم، اما هر چه به آخر هفته نزدیک‌تر می‌شدیم سخت‌تر می‌شد و علائمم بدتر می‌شد.

صبح جمعه که از خواب بیدار شدم، نمی توانستم صحبت کنم و دردناک ترین گلو درد را داشتم. تب داشتم و تمام ماهیچه هایم درد می کرد. چند روز بعد در رختخواب ماندم در حالی که شوهرم سعی می‌کرد با دو بچه (که به نظر می‌رسید انرژی بیشتری از همیشه داشتند!) دعوا کند، تدارکات را برای برنامه‌ریزی مجدد سفر، کار و تعمیر درب گاراژ که به تازگی شکسته بود هماهنگ کند. بچه ها به طور دوره ای روی من می پریدند در حالی که من سعی می کردم چرت بزنم و سپس با جیغ و خنده فرار می کردم.

"مامان، می توانیم آب نبات بخوریم؟" مطمئن!

"آیا می توانیم بازی های ویدئویی انجام دهیم؟" به دنبال آن برو!

«می‌توانیم فیلم ببینیم؟» مهمان من باش!

"آیا می توانیم از پشت بام بالا برویم؟" حالا اینجاست که خط می کشم…

فکر کنم عکس رو گرفتی ما در حالت بقا بودیم و بچه‌ها این را می‌دانستند و 48 ساعت از هر چیزی که می‌توانستند استفاده کردند. اما آنها سالم بودند و من از این بابت بسیار سپاسگزارم. یکشنبه از اتاق خواب بیرون آمدم و دوباره احساس کردم انسان هستم. کم کم شروع کردم به سر و سامان دادن به خانه و بچه ها را به روال عادی تری از زمان بازی، مسواک زدن و خوردن دوباره میوه و سبزیجات وارد کنم.

من و شوهرم هر دو در بهار/تابستان 2021 با تزریق واکسن تقویت کننده در دسامبر واکسینه شدیم. دختر من نیز در پاییز/زمستان 2021 واکسینه شد. پسر ما در آن زمان برای واکسینه شدن خیلی کوچک بود. من بسیار سپاسگزارم که به واکسیناسیون دسترسی داشتیم. تصور می کنم اگر آن را نداشتیم (مخصوصاً علائم من) ممکن بود علائم ما بسیار بدتر می شد. ما برای دریافت واکسن‌ها و تقویت‌کننده‌ها در آینده برنامه‌ای داریم که در دسترس قرار گیرند.

چند روز بعد از اینکه مسیر بهبودی را شروع کردم، هر دو بچه به مدرسه بازگشتند. خانواده من هیچ اثر ماندگاری ندارند و در طول قرنطینه ما علائم یا مشکلات کمی داشتند. من برای آن بسیار سپاسگزارم. از طرفی بعد از بهبودی چندین هفته چالش هایی را تجربه کردم. در آن زمان که ما بیمار شدیم، من برای یک نیمه ماراتن تمرین می کردم. چند ماه طول کشید تا به همان سرعت دویدن و ظرفیت ریه‌ای که قبل از کووید-۱۹ داشتم برسم. این یک روند کند و خسته کننده بود. به غیر از این، من هیچ علائم طولانی مدتی ندارم و خانواده ام بسیار سالم هستند. مطمئناً این تجربه ای نیست که برای هیچ کس دیگری آرزو کنم، اما اگر مجبور باشم با کسی قرنطینه کنم، خانواده ام انتخاب شماره یک من خواهند بود.

و شوهرم در ماه مارس به سفر اسکی برنامه ریزی شده خود برود. در حالی که او رفته بود، پسر ما آنفولانزا گرفت (اوه-اوه).