Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

ماه ملی مراقبان خانواده

وقتی صحبت از پدربزرگ و مادربزرگ مادری ام می شود، من بسیار خوش شانس بوده ام. پدر مادر من تا 92 سالگی زندگی کرد. و مادر مادرم هنوز در 97 سالگی زنده است. اکثر مردم نمی توانند زمان زیادی را با پدربزرگ و مادربزرگ خود بگذرانند و بیشتر پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نمی توانند چنین عمر طولانی داشته باشند. اما، برای مادربزرگ من، چند سال اخیر آسان نبوده است. و به همین دلیل، آنها برای مادرم (که تا چند ماه پیش به طور تمام وقت از او مراقبت می کرد) و برای خاله پت من (که همچنان مراقب زندگی و تمام وقت او است) آسان نبوده اند. . در حالی که من همیشه از هر دوی آنها سپاسگزارم که سال‌های بازنشستگی خود را برای نگه داشتن مادربزرگم در کنار خانواده‌اش اختصاص دادند، می‌خواهم به افتخار ماه آگاهی مراقبان خانواده، لحظه‌ای را اختصاص بدهم و در مورد اینکه گاهی اوقات بهترین و منطقی‌ترین انتخاب‌ها به نظر می‌رسند، صحبت کنم. مانند کار اشتباهی است و می تواند سخت ترین انتخاب زندگی ما باشد.

از اوایل تا اواسط دهه 90، مادربزرگ من زندگی خوبی داشت. همیشه به مردم می گفتم که احساس می کنم حتی در سنین بالا کیفیت زندگی او خوب است. او بازی هفتگی خود را با قلاب بافی انجام می داد، یک بار در ماه برای یک ناهار زنانه با دوستانش دور هم جمع می شد، بخشی از یک باشگاه قلاب بافی بود، و یکشنبه ها به مراسم عشای ربانی می رفت. گاهی اوقات به نظر می رسید که زندگی اجتماعی او از زندگی من یا پسرعموهای من که در دهه 20 و 30 زندگی ما بودند لذت بخش تر است. اما متأسفانه، همه چیز نتوانست برای همیشه به همین منوال بماند و در چند سال گذشته، او بدتر شد. مادربزرگم در به خاطر سپردن چیزهایی که به تازگی اتفاق افتاده بود دچار مشکل شد، او همان سؤالات را مکرر می پرسید و حتی شروع به انجام کارهایی کرد که برای خودش یا دیگران خطرناک بود. مواقعی بود که مامان یا خاله پت با مادربزرگم از خواب بیدار می شد که سعی می کرد اجاق گاز را روشن کند و شام بپزد. گاهی اوقات، او سعی می کرد بدون استفاده از واکر خود حمام کند یا راه برود و به سختی روی زمین کاشی می افتاد.

برای من و پسر عمویم که مادرش خاله پت من است، مشخص بود که بار مراقبتی واقعاً بر دوش آنها می‌نشیند. بر اساس اداره برای زندگی اجتماعی، تحقیقات نشان می دهد که مراقبت می تواند عوارض عاطفی، فیزیکی و مالی قابل توجهی داشته باشد. مراقبان می توانند مواردی مانند افسردگی، اضطراب، استرس و کاهش سلامت خود را تجربه کنند. حتی با وجود اینکه مادرم و خاله پت سه خواهر و برادر دیگر دارند که دو تای آنها در نزدیکی زندگی می کنند، آنها کمک و حمایت لازم را برای مراقبت از سلامت جسمی، عاطفی و روانی خود و مراقبت از مادربزرگم دریافت نمی کردند. . مادر من هرگز برای مدت زمان قابل توجهی استراحت نکرد. تنها «تعطیلات» عمه ام رفتن به خانه دخترش (پسر عمویم) برای تماشای سه پسر زیر سه سالش بود. استراحت زیادی نیست. و عمه من هم قبل از مرگ از پدربزرگ ما مراقبت کرده بود. تلفات خیلی واقعی بود، خیلی سریع. آنها به کمک حرفه ای نیاز داشتند، اما خواهر و برادرهایشان با آن موافقت نکردند.

ای کاش پایان خوشی داشتم تا در مورد چگونگی حل این مشکل توسط خانواده ام به اشتراک بگذارم. مادرم که با عمویم مشکل داشت، به کلرادو نقل مکان کرد تا نزدیک من و خانواده ام باشد. در حالی که این به من آرامش می داد، چون می دانستم مادرم دیگر در آن موقعیت نیست، این به معنای نگرانی بیشتر از قبل برای عمه ام بود. با این حال، دو خاله و یک عموی دیگر من با هیچ نوع کمک قابل توجهی موافقت نکردند. با توجه به اینکه عمویم وکالت نامه او بود، ما نمی توانستیم خیلی کار کنیم. به نظر می‌رسید یکی از خاله‌هایم (که با مادربزرگم در خانه زندگی نمی‌کند) زمانی که پدرشان به پایان عمرش نزدیک می‌شد به پدرشان قول داده بود که هرگز مادرشان را در خانه سالمندان نگذارند. از منظر پسر عمویم، من، مادرم و خاله پت، این قول دیگر واقع بینانه نبود و ماندن مادربزرگم در خانه در واقع به او صدمه می زد. او مراقبت های مورد نیاز خود را دریافت نمی کرد زیرا هیچ کس در خانواده من یک متخصص مراقبت های بهداشتی آموزش دیده نیست. به عنوان یک چالش اضافی، خاله پت من، که در حال حاضر تنها فردی است که با مادربزرگم در خانه زندگی می کند، ناشنوا است. وقتی خاله ام می توانست شب ها در آرامش و آرامش به خانه برود، بدون نگرانی از اینکه ممکن است مادر پیرش هنگام خواب اجاق گاز را روشن کند، به راحتی به قولش پایبند بود. اما منصفانه نبود که این مسئولیت را بر دوش خواهرانش بگذارم که می دانستند زمان مرحله بعدی مراقبت از مادربزرگ من فرا رسیده است.

من این داستان را می گویم تا اشاره کنم که بار یک مراقب واقعی، قابل توجه است و می تواند خفه کننده باشد. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که با وجود اینکه از کسانی که به مادربزرگم کمک کردند تا سال ها زندگی اش را حفظ کند، در خانه و محله محبوبش بی نهایت سپاسگزارم، اما گاهی اوقات در خانه بودن بهترین چیز نیست. بنابراین، در حالی که ما ستایش کسانی را می خوانیم که برای مراقبت از یکی از عزیزان خود فداکاری می کنند، من همچنین می خواهم اذعان کنم که انتخاب کمک حرفه ای برای کسانی که به آنها اهمیت می دهیم انتخابی کم ارزش نیست.