Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

روز کلرادو

اسنوبورد بک کانتری در کلرادو
تور بک کانتری.

اولین باری که در مورد کلرادو فکر کردم در سال 1999 در حالی که در یک تله اسکی در ویرجینیای غربی نشسته بودم. به عنوان یک عاشق برف، نمی‌توانستم فکر کنم که کوه‌های "بزرگ" چگونه بودند. چندین سال بعد بود که می فهمیدم. در سال 2008، من یک سال از دانشگاه حذف شدم و در جنوب فلوریدا زندگی کردم. پنج سال طولانی و گرم در باتلاق گذشته بود و زمان حرکت فرا رسیده بود. هم اتاقی های من در آن زمان اصالتاً اهل فورت کالینز بودند، و با دانستن این که من به دنبال جایی در فضای باز و آینده نگرتر بودم، مرا متقاعد کردند که به اینجا به کلرادو بروم. در آن تابستان مقداری پول پس انداز کردم و در یک چاپخانه کار کردم، ماشینم را جمع کردم و همان هفته ای که بازارها مختل شد و بحران بزرگ مالی شروع شد، فلوریدا را ترک کردم. این یک سفر اعصاب خردکن بود، نه شغلی، نه شناختن کسی و نه پا در این حالت. اما، مثل همیشه، نگرش مثبتی را که پدر و مادرم القاء کردند، کمرنگ کردم و جهش کردم. دنبال چی بودم؟ انتخاب های شغلی بهتر، مردمی همفکر، و برف. برف بسیار زیاد.

چند سال اول سخت بود. چندین شغل را در استارت‌آپ‌ها از دست دادم و احساس می‌کردم به سختی در حال خراشیدن هستم. تقریباً سه سال طول می‌کشد تا واقعاً شیارم را پیدا کنم، اما اجازه ندادم که هر فرصتی که به دست می‌آورم، از دویدن به کوه‌ها جلوگیری کنم. این همان چیزی بود که در نوجوانی آرزویش را داشتم، دویدن در قله‌ها بالا و پایین، اسنوبرد در پودر شامپاین (که متأسفانه در حال ناپدید شدن است) و به طور کلی برای یک بار هم که شده با یک جامعه بزرگتر احساس ارتباط داشتم. با این حال، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت. من با کمی ناراحتی، REI را مرور می‌کردم، و به قیمت‌های دنده و بالکینگ نگاه می‌کردم. چگونه کسی این سبک زندگی را تحمل می کند؟ چگونه می خواهم؟ دوستان و من بهترین وسایلی را که در آن زمان می توانستیم بخریم جمع می کردیم. چند روز خیلی سرد و مرطوب را می‌گذراند. اما هرگز ما را منصرف نکرد.

اسپلیت بورد در کلرادو
روزهایی که رویای آنها را می بینیم.

با گذشت سالها، جای خود را پیدا کردم. من شغلی ایجاد کردم و خودم را در فعالیت‌های خاص قرار دادم. من عاشق کوه ها و مردم بودم، بنابراین مصمم بودم که آن را به کار ببرم. پنجاه قله بعد (و در حال شمارش)، تقریباً مانند یک رویای تب است. من پیشرو یک ورزش جدید در اسپلیت بردینگ بوده ام. من شدم موسسه آمریکایی تحقیقات و آموزش بهمن (AAIRE) دارای گواهینامه جستجو و نجات در بهمن. من چندین 14 را از بالا به پایین اسکی (اسپلیت بورد سواری) کرده ام، در چندین رشته در هر شرایطی کوله پشتی کرده ام، و اخیراً پنجاه و چهارمین کوه خود را بالای 54 فوت صعود کرده ام. من این حالت را به گونه‌ای دیده‌ام که بسیاری از مردم فقط رویای آن را می‌بینند یا در عکس‌ها می‌بینند. امروز، REI در مرورگرهای من نشانک شده است و برنامه باز می ماند. رابطه عاشقانه با این کوه ها هرگز تمام نمی شود. سلامت روحی و جسمی من برای زندگی در اینجا بهتر است. نگاه من به زندگی برای اینکه به اینجا نقل مکان کرده ام بهتر است. من یک دنیا سپاسگزاری را مدیون پدر و مادرم هستم که رویاهای من را می دانستند و مرا تحت فشار قرار دادند تا آنها را به واقعیت تبدیل کنم. از نشستن در یک تله اسکی در ویرجینیای غربی در سن 13,000 سالگی و فکر کردن به اینکه در کوه های بزرگ چگونه است، تا ایجاد یک سبک زندگی کامل در اطراف این کوه ها قبل از 17 سالگی. تمام این سال ها بعد و کلرادو به سرعت در حال تغییر است، اما من فقط خوشحالم که اینجا هستم.

در اینجا یکی از آهنگ های مورد علاقه من در مورد کلرادو از آن دوره زمانی در اواسط دهه 2000 است.
خرس گریزلی "کلرادو"

 

قله کوه Guyot. محدوده جلو 13er.