Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

یو هابلو اسپانیا، وای تامبین اینگلز! 

من در ایالات متحده متولد شدم اما در سن بسیار پایین به مکزیک نقل مکان کردم. از آنجایی که مادر و پدربزرگ و مادربزرگم که به بزرگ شدن من کمک کردند، زبان اسپانیایی را به عنوان زبان مادری خود صحبت می کردند، این زبان مادری یا "مادری" من نیز شد. من آن را روان صحبت می کنم، می خوانم و می نویسم. زبان مادری، طبق تعریف، زبانی است که شما از بدو تولد در معرض آن هستید. وقتی در شهر کوچکی در مکزیک بزرگ شدم، زبان تاراهومارا نیز محدود بود. زبان تاراهومارا یک زبان بومی مکزیکی از خانواده زبان‌های اوتوآزتکان است که توسط حدود 70,000 نفر از مردم تاراهومارا در ایالت چی‌هواهوا، ایالتی که من در آن بزرگ شدم صحبت می‌کنند. همچنین زمانی که عموزاده‌هایم از ایالات متحده به ما مراجعه می‌کردند، با انگلیسی آشنا شدم. من با گفتن مکرر جملاتی مانند shua shua shua (زبان ساختگی من) به انگلیسی صحبت می کنم، تقلید می کنم و وانمود می کنم که انگلیسی صحبت می کنم، زیرا برای من انگلیسی به نظر می رسید. آنها هرگز من را اصلاح نکردند، من معتقدم یک عمل مهربانانه است.

11 ساله بودم که مادرم من و خواهر کوچکترم را از سیرا مادره چیهواهوا به کلرادوی رنگارنگ بیرون کرد. من به شدت مخالف این کار بودم، زیرا دلم برای دوستان و پدربزرگ و مادربزرگم تنگ می شد، اما برای یادگیری زبان انگلیسی و دیدن یک مکان جدید نیز هیجان زده بودم. سوار اتوبوسی با بوی تند شدیم و 16 ساعت بعد به دنور، خانه جدیدمان رسیدیم.

مادرم ما را یک سال در مدرسه نگه داشت تا بتوانیم سریع انگلیسی صحبت کنیم.

یک سال بعد با کمک یک معلم شیرین و مهربان ESL (انگلیسی به عنوان زبان دوم) و aardvark شاد در PBS، من و خواهرم انگلیسی را روان صحبت می کردیم. معلم ESL کمی با من کلنجار رفت. من مدام حرف v را اشتباه تلفظ می کردم. ظاهراً قرار است همزمان کاری با دندان و دهان خود انجام دهید تا شبیه حرف b نباشد. تا به امروز من برای گفتن حرف v به درستی تلاش می‌کنم، حتی با وجود اینکه اغلب برای املای نامم به چالش می‌کشم، سریع می‌گویم "v، همانطور که در ویکتور"، و آهی می‌کشم و با ملایمت معلم ESL خود را به یاد می‌آورم.

من هم تا آخر عمر نمی توانم بگویم آبغوره، اما این یک مکالمه برای زمان دیگری است.

من از فرصتی که به دو زبان بسیار روان صحبت می کنم بسیار سپاسگزارم. حتی زمانی که مغز من اغلب برای جابجایی از یکی به دیگری تلاش می‌کند و باعث می‌شود من به زبان اسپانیایی صحبت کنم، بسیار مفید است. وقتی می گویم اسپانیایی صحبت می کنم واقعاً تجربه زیبایی است، تجربه آه تسکین دهنده ای که شخص در یک فروشگاه یا تلفنی احساس می کند. ملاقات با کسی به زبان او نیز چنین ارتباط منحصر به فردی است. ارتباط فرهنگی بسیار بیشتر از این که از کسی بپرسیم در زبان مادری خود چگونه کار می کنند، حاصل می شود. مورد علاقه من این است که آن شخص چقدر سریع از من می پرسد اهل کجا هستم و سپس مکالمه از آنجا پرواز می کند.

صحبت کردن به زبان های دیگر به جز انگلیسی در ایالات متحده همیشه با اشتیاق مواجه نمی شود. نمی‌توانم تعداد دفعاتی را که دوستان و من پشت میز ناهار نشسته‌ایم و در مورد آنچه که در زندگی ما در آواز آواز اسپانیایی‌مان می‌گذرد صحبت می‌کردیم، بشمارم که تنها با یک غریبه یا گاهی یک همکار آشنا می‌شویم. کارگر می‌گوید: «اینجا این حرف‌های مزخرف نزن، من نمی‌توانم شما را درک کنم، اگر در مورد من صحبت می‌کنید چه؟» باور کنید وقتی می گویم، قطعاً در مورد شما صحبت نمی کنیم. ما احتمالاً در مورد موهایمان، یا غذایی که برای خوردن آن هیجان داریم، چیزهای بی شماری می گوییم، اما شما نه. حداقل در تجربه من.

ما این امتیاز را داریم که بتوانیم چندین زبان را در اینجا در منطقه متروی دنور تجربه کنیم. به عنوان مثال ویتنامی، اتیوپیایی، اسپانیایی و نپالی. برای افرادی که هم زبانی دارند جمع می شوند و صحبت می کنند و به طور واقعی خودشان هستند هیجان انگیز است. زبان یکی از راه های بیان فردیت و هویت ماست.

بنابراین امروز، من از شما دعوت می‌کنم که کنجکاو بمانید و به دنبال راه‌هایی برای حفظ آنچه در زبان مادری شما منحصر به فرد است باشید. بیش از 6,000 زبان در سراسر جهان صحبت می شود. کنجکاو باش دوست من ما باید یاد بگیریم که به زبان مادری واقعی خود احترام بگذاریم. دانستن زبان مادری مرا سرشار از شرافت و حکمت نیاکانم می کند. دانستن یکی از زبان‌های مادری‌ام یکی از راه‌های شناخت خود واقعی‌ام و اینکه از کجا آمده‌ام است. زبان های بومی مقدس هستند و دانش و قدرت اجداد ما را در خود جای داده اند. حفظ زبان مادری ما حفظ فرهنگ و تاریخ است.