ورزش با کودک من
POV: شما چندین بار در طول شب بیدار بودید و یک نوزاد پر هیاهو را آرام می کردید. شما همچنین یک شغل تمام وقت دارید، دو فرزند ناتنی، یک سگ، و خانه ای از کارها در انتظار شما هستند. علاوه بر این، به محض شروع ورزش، پسر کوچک شما شروع به گریه میکند و میخواهد غذا بخورد یا سرگرم شود. شما می دانید که ورزش کردن مهم است اما ... چه کسی وقت دارد؟
این همان احساسی بود که من در بهار گذشته در تلاش برای هدایت مادری جدید بودم. من هرگز فداکارترین ورزشکار نبودم، حتی قبل از بچه دار شدن. من هرگز از آن دسته افرادی نبودم که هر روز می روند و آن را بیش از هر چیز دیگری اولویت می دهند. و بعد از زایمان، بسیاری از صبحها با کودکم زود از خواب بیدار میشدم و نمیدانستم زمان را چگونه بگذرانم تا اینکه مادرم برای مراقبت از او در آن روز بیاید. وقت آزاد و آزاد من بود، اما هیچ چیز به جز تماشای برنامه های مورد علاقه ام Hulu و Max انجام نمی شد. در مورد ورزش نکردن که داشتم احساس خوبی نداشتم. دیدن میزان کالری های سوزانده شده و قدم های برداشته شده اپل واچ من ناامید کننده بود.
یک روز، در جلسه ای با درمانگرم، او از من پرسید که چگونه استرس و اضطراب را به عنوان یک مادر تازه وارد که تا حد زیادی در خانه گیر کرده بود، کنترل کردم. گفتم واقعا نمی دانم. من کار زیادی برای خودم انجام نمی دادم، همه چیز مربوط به بچه بود. او با علم به اینکه این یک روش معمول برای مدیریت استرس است (و چیزی که من از آن لذت می برم) پرسید که آیا اخیراً ورزش انجام داده ام یا خیر. به او گفتم که این کار را نکرده ام چون با بچه سخت بود. پیشنهاد او این بود: "چرا با کودک ورزش نکنیم؟"
این اصلا به ذهنم نرسیده بود، اما کمی فکر کردم. بدیهی است که کارهایی وجود داشت که می توانستم انجام دهم و نمی توانستم انجام دهم. رفتن به باشگاه در صبحها بدون مراقبت از کودک واقعاً گزینهای نبود، اما کارهایی وجود داشت که میتوانستم در خانه یا محله انجام دهم که پسر کوچکم را مشغول میکرد و در عین حال کمی ورزش میکردم. دو فعالیتی که بلافاصله کشف کردم، پیاده روی طولانی با کالسکه و ویدیوهای یوتیوب بود که در آن مربیان با کودک تمرین می کنند.
یک روز صبح، بعد از اینکه کودکم تمام شب را خوابید و من احساس انرژی خاصی می کردم، تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم. ساعت 6 صبح از خواب بیدار شدم، کوچولویم را روی یک صندلی فنری گذاشتم و لباس ورزشی پوشیدم. به اتاق نشیمن رفتیم و من "یوگا با کودک" را در یوتیوب جستجو کردم. من خوشحال شدم که دیدم گزینه های زیادی در آنجا وجود دارد. ویدیوها رایگان بودند (با چند آگهی کوتاه)، و راه هایی برای سرگرم نگه داشتن کودک و همچنین استفاده از آنها به عنوان بخشی از تمرین خود در خود گنجانده بودند. بعداً تمرینات قدرتی را کشف کردم، که در آن شما می توانید کودک خود را بلند کنید و او را به اطراف بپرانید، در حالی که از وزن بدن برای تقویت عضلات استفاده می کنید، او را خوشحال نگه دارید.
این به زودی تبدیل به یک روتین شد که هر روز صبح منتظرش بودم، صبح زود بیدار می شدم، وقت می گذراندم با کودکم و ورزش می کردم. من هم شروع کردم به پیاده روی طولانی تر او را. با بزرگتر شدن، میتوانست بیدار بماند و در کالسکه رو به بیرون باشد، بنابراین از تماشای مناظر لذت میبرد و در طول پیادهروی زیاد سر و صدا نمیکرد. دریافت هوای تازه و ورزش حس خوبی بود که من همچنین خوانده ام (اگرچه مطمئن نیستم درست است) که اگر کودک شما در زیر نور خورشید بیرون برود، به او کمک می کند تا روزها و شب های خود را زودتر تشخیص دهد و سپس به خوابیدن کمک می کند. شب.
در اینجا چند ویدیوی YouTube وجود دارد که من از آنها لذت بردم، اما همیشه به دنبال ویدیوهای جدید برای تغییر روال خود هستم!