Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

ماه آموزش ایمنی غذا

به افتخار ماه ملی آموزش ایمنی مواد غذایی، من یک داستان عبرت گرفته برای همه مراقبان کودکان دارم.

من دو تا بچه دارم، الان پنج و هفت. در تابستان 2018، من و بچه ها در حال لذت بردن از یک فیلم و مقداری پاپ کورن بودیم. جوان‌ترین من، فارست، شروع کرد (همانطور که بچه‌های نوپا گاهی اوقات انجام می‌دهند) پاپ کورن می‌خورد، اما خیلی سریع آن را سرفه کرد و خوب به نظر می‌رسید. بعد از ظهر همان روز، صدای خس خس بسیار ملایمی از سینه اش شنیدم. ذهنم برای لحظه ای به سراغ پاپ کورن رفت اما بعد فکر کردم شاید تازه شروع سرماخوردگی باشد. چند روز به سرعت جلو می آیند و صدای خس خس همچنان باقی می ماند اما هیچ علامت دیگری آشکار نمی شود. تب، آبریزش بینی و سرفه نداشت. به نظر می رسید مثل همیشه بازی می کند و می خندد و می خورد. من هنوز خیلی نگران نبودم، اما ذهنم به آن شب پاپ کورن برگشت. من برای اواخر همان هفته وقت دکتر گرفتم و او را برای معاینه به خانه بردم.

خس خس همچنان ادامه داشت اما خیلی نرم بود. وقتی پسرمان را پیش دکتر بردم، آنها به سختی چیزی می شنیدند. من به تهوع پاپ کورن اشاره کردم، اما در ابتدا فکر نمی کردند این باشد. مطب چند آزمایش انجام داد و روز بعد با من تماس گرفت تا او را برای درمان نبولایزر بیاورم. برنامه‌های ما اجازه ملاقات روز بعد را نمی‌داد، بنابراین چند روز دیگر منتظر ماندیم تا او را بیاوریم. در این مرحله، احتمالاً حدود یک هفته و نیم از شب پاپ کورن و فیلم فاصله داشتیم. من او را برای درمان نبولایزر به مطب دکتر آوردم و کاملاً انتظار داشتم که او را در مهدکودک بگذارم و بعد از آن به سر کار برگردم، اما روز دقیقاً مطابق برنامه پیش نرفت.

من از پزشکان اطفال که از پسرمان مراقبت می کنند بسیار قدردانی می کنم. وقتی برای معالجه وارد شدیم، دوباره داستان را برای یک دکتر دیگر تکرار کردم و گفتم که هنوز صدای خس خس سینه را می شنوم بدون هیچ علامت دیگری. او قبول کرد که این خیلی عجیب است و با او خوب نمی‌نشیند. او با بیمارستان کودکان تماس گرفت تا با آنها مشورت کند و آنها پیشنهاد کردند که او را بیاوریم تا توسط تیم گوش و حلق و بینی (گوش، حلق، بینی) آنها معاینه شود. اما برای دیدن آنها مجبور شدیم از اورژانس عبور کنیم.

همان روز صبح کمی دیرتر به بیمارستان کودکان در آرورا رسیدیم و به اورژانس مراجعه کردیم. در راه آنجا توقف کرده بودم تا چند وسیله را بردارم که اگر تمام روز به آنجا می رسیدیم. آنها منتظر ما بودند، بنابراین طولی نکشید که چند پرستار و پزشک مختلف او را معاینه کردند. البته، آنها در ابتدا نمی توانستند صدای خس خس سینه ای را بشنوند و در این مرحله، من شروع به فکر می کنم که این حرف ها بیهوده است. سپس، در نهایت، یکی از پزشکان چیزی ضعیف در سمت چپ قفسه سینه او شنید. با این حال، هیچ کس در این مرحله به شدت نگران به نظر نمی رسید.

تیم گوش و حلق و بینی گفتند که آنها می‌خواستند یک اسکوپ را روی گلوی او بگذارند تا بهتر ببینند، اما فکر می‌کردند که به احتمال زیاد چیزی پیدا نمی‌کنند. این فقط یک اقدام احتیاطی بود تا مطمئن شوید هیچ مشکلی وجود ندارد. قرار بود بعد از ظهر همان روز عمل جراحی انجام شود تا بین آخرین وعده غذایی او و زمانی که بیهوش شود فاصله ایجاد شود. تیم گوش و حلق و بینی معتقد بودند که این کار سریع انجام می شود – در حدود 30-45 دقیقه وارد و خارج می شود. بعد از چند ساعت با تیم جراحی، بالاخره توانستند یک دانه ذرت بوداده (فکر می‌کنم اسمش همین است) را از ریه فارست خارج کنند. جراح گفت که این طولانی‌ترین عملی بود که تا به حال در آن شرکت کرده‌اند (من از طرف آنها کمی هیجان داشتم، اما از طرف من کمی وحشت بود).

به اتاق ریکاوری برگشتم تا مرد کوچکم را تا چند ساعت آینده در آغوش بگیرم تا او بیدار شود. گریه می کرد و ناله می کرد و حداقل یک ساعت نمی توانست چشمانش را باز کند. این تنها باری بود که این پسر کوچولو در تمام مدت اقامت ما در بیمارستان ناراحت بود. می دانم گلویش درد می کرد و بی قرار بود. من فقط خوشحال بودم که همه چیز تمام شد و او خوب می شد. بعدازظهر کاملاً از خواب بیدار شد و با من شام خورد. از ما خواسته شد که یک شب بمانیم زیرا سطح اکسیژن او پایین آمده بود و آنها می خواستند او را برای مشاهده نگه دارند و اطمینان حاصل کنند که او عفونتی ندارد زیرا پاپ کورن شاک تقریباً دو هفته در آنجا گیر کرده بود. ما روز بعد بدون هیچ حادثه ای مرخص شدیم و او به حالت قبلی خود برگشت، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

پدر یا مادر بودن یا سرپرستی کودکان کار سختی است. ما واقعاً سعی می کنیم بهترین تلاش خود را برای این تکه های کوچک انجام دهیم و همیشه موفق نمی شویم. سخت ترین لحظه برای من زمانی بود که مجبور شدم از اتاق عمل بیرون بیایم در حالی که او را بیهوش می کردند و صدای فریاد "مامان" را می شنیدم. این خاطره در ذهن من حک شده و دیدگاه جدیدی را در مورد اهمیت ایمنی مواد غذایی به من داد. ما خوش شانس بودیم که این یک حادثه کوچک در مقایسه با آنچه می توانست باشد بود. چندین سال بود که پاپ کورن در خانه ما مجاز نبود.

پزشکان ما قبل از پنج سالگی پاپ کورن، انگور (حتی خرد شده) یا آجیل را توصیه نمی کنند. می دانم که این ممکن است شدید به نظر برسد، اما آنها اشاره کردند که قبل از این سن، بچه ها بلوغ ریفلاکس معده لازم برای جلوگیری از خفگی را ندارند. آن بچه ها را ایمن نگه دارید و به کودکان نوپاتان پاپ کورن ندهید!