Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

گله خود را بغل کن

روزهایی است که احساس می کنم دامدار هستم: من قبل از آفتاب بلند می شوم ، قبل از اینکه خون به لوب های پیشانی برسد و اولین کاری که می کنم تغذیه گله است. وقتی من به طور مکانیکی یونجه و گلوله را به XNUMX خوکچه هندی و سپس خرگوش تقسیم می کنم ، گربه ها نظارت می کنند. بعد از یک توقف سریع برای تهیه یک فنجان قهوه فوری ناخوشایند ، من اولین عروسک غذای مرطوب را به گربه ها می دهم و بر آنها نظارت می کنم تا اطمینان حاصل کنم که سرقت زیاد نیست. خانه من بر اساس یک برنامه غذایی است که قبل از خواب با یک میان وعده مرطوب برای گربه ها و یونجه بیشتر برای مخلوط کن ها به پایان می رسد. مدتها قبل از همه گیری و مدتها بعد ، این آیین ها چارچوبی از حالت عادی را برای کل روز فراهم کرده اند. البته چیزهای فراتر از این هم هست.

من از سر و صدای گله بلند نمی شوم ، یا گربه گرسنه با اصرار روی صورتم قدم می زند. من برخاسته ام زیرا متعهد شده ام که از این موجودات زنده که برای پناهگاه ، غذا ، آب و همه چیز به من وابسته اند مراقبت کنم. علاوه بر این ، آنها بخشی از خانواده هستند. من می خواهم آنها رشد کنند و زندگی شادی داشته باشند. قطعاً روزهای سختی وجود دارد که ما همان حرفی را می زنیم که همه والدین به بچه های خود گفته اند: "این چیز خوبی است که شما ناز می کنید!" اما در روزهای سخت ، پنجه ای را احساس می کنید که برای پس دادن چیزی دراز کرده است. گربه ها وقتی شخصی غمگین یا بیمار (یا آلرژی) هستند احساس می کنند و سعی می کنند به آنها کمک کنند. گربه ها نمی دانند فشار خون شما تقریباً فوراً پایین می آید ، اما فکر می کنم آنها می دانند که اگر روی پهلو و پوسیدگی شما حلقه کنند ، مشکلات شما اهمیت کمتری پیدا می کنند.

باید بگویم که در این سال گذشته ، در حالی که همه ما با ترس ، عدم اطمینان و وحشتناکی از کمبود دستمال توالت در خانه زندگی کرده ایم ، من بسیار خوشحالم که خانه خود را با 13 حیوان خانگی و پنج انسان دیگر مشترک است. هر کجا که در خانه بروم ، هرگز کاملاً تنها نیستم. شما می توانید اسرار خود را به یک خرگوش بگویید. آنها شما را موش نمی کنند. می توانید رویاهای خود را با یک خوکچه هندی نجوا کنید و آنها با شگفتی چشم باز به شما خیره می شوند. و گربه بی سر و صدا با شما خواهد نشست حتی اگر چیزی برای گفتن نداشته باشید. بسیار خوب ، گاهی اوقات گربه ها ممکن است احمق باشند و حالت قضاوتی به شما بدهند اما سعی کنند شما را از دوش نجات دهند. من به کسی توصیه نمی کنم مثل من خانه خود را جمع کند. این قصد من نبود. ما فقط نتوانسته ایم به پناهندگانی که جایی دیگر برای رفتن نداشته اند نه بگوییم.

هنگامی که از دهه 70 یک جفت خوکچه هندی در اتاق ناهار خوری من در نیمه بالایی یک بالابر اتومبیل نشست ، من ابروهای خود را جمع کردم و سعی کردم سخت گیر به نظر برسم. آنها به نظر می رسیدند چیزی که یک کودک کوچک ترسیم می کند ، مانند سیب زمینی هایی با چشمهای بزرگ سیاه و دو دسته از پرندگان. می دیدم آنها پیر و به نوعی ژنده پوش هستند. نام آنها Caramel و PFU است - کوتاه برای Pink Fluffy Unicorn ، و این چیزی است که ما وقتی کمیته ای از دانش آموزان کلاس 4 ، 5 و 6 با نامی روبرو می شویم. و آنها فکر کردند که او یک دختر است (من می توانم تعریف کنم ، اما این یک داستان متفاوت است). من یک هیولا نیستم ، بنابراین سخت ترین چیزی که می توانم بگویم این بود: "پسر را وادار کن تا از آنها مراقبت کند." این دو سال پیش بود. فکر نمی کنم آنها به کلاس برمی گردند. راستش را بخواهید ، من نمی دانستم چه بگویم ، زیرا فکر کردم من و همسرم توافق کردیم که از قبل حیوانات خانگی کافی داشته ایم.

ما سه گربه و یک خرگوش عمدا بدست آورده بودیم. برنامه اولیه تهیه دو گربه بود. اولین نفر از همسایه ای به ما آمد که کوچکترین او به طرز وحشتناکی آلرژی داشت. وقتی با من تماس گرفتند ، دو گربه دوم آمدند که دختر ما در منطقه فرزندخواندگی PetCo ایستاده است و پنجه گربه نارنجی را از میان میله های قفس نگه داشته و تکرار می کند ، "من این یکی را می خواهم." و این بچه گربه چشم بزرگ یک برادر با گوشهای بزرگ داشت که پشت برادر کوچکترش پنهان شده بود. البته من گفتم ، "آه ، فقط هر دو را بگیر." خرگوش محصولی از پسران ما بود که با چشمانی پر از آب در اتاق خانواده ایستاده بود ، وعده داده بود که آن را دوست خواهد داشت ، و پس از آن پاکسازی و فشار داده و بدون این خرگوش خاص کاملاً می میرد. زمستان اکنون درست در جایی که ایستاده بود ، زیر تلویزیون ، کنار شومینه زندگی می کند.

ما هرگز از حیوانات خانگی که برای آنها برنامه ریزی کرده ایم و کسانی که به طور تصادفی در خانه ما فرود آمده اند پشیمان نشده ایم. آنها منبع دائمی عشق ، سرگرمی ، همدلی و موارد دیگر هستند. حداقل هفته ای یک بار ، همسرم برای من از هر ترکیبی از گربه هایی که با یکدیگر یا با یکی از بچه ها آغوش می کشند ، تصویری زیبا از من ارسال می کند. از اتاق بعدی من ممکن است مکنده یک پستاندار نیازمند باشم ، اما می توانم با انجام کاری که هزینه نسبتاً کمی برای من دارد ، به آنها کمک زیادی کنم.

من و همسرم از قبل از ازدواج ما به طور مداوم حیوانات خانگی داشته ایم. آنها فرزندان مبتدی و سپس اولین دوستان فرزندان ما بودند. حالا آنها بچه های بچه ها هستند. همه بچه های خزدار را بچه می کنند زیرا آنها مانیفولد عشق را برمی گردانند. حیوانات خانگی ما عشق - هر دو شرطی و بدون قید و شرط - را برای ما فراهم کرده اند و هر کدام کانون توجه ، محبت و بله ، پول ما هستند. بیشتر روزها ، من ترجیح می دهم پول را برای بستر گربه ها خرج کنم تا یک تی شرت هوشمندانه که در عرض یک هفته روی کف بچه های من تمام شود. خرگوش نیازی به بریس ندارد. او فقط به یونجه و چوب نیاز دارد تا هلی کوپترهایش را سالم نگه دارد. و من با کمال میل یک کیسه 25 پوندی گلوله خوکچه هندی را به اتاق غذاخوری می رسانم زیرا باعث می شود که قلک ها "پاپ کورن" شوند.

یکی از چیزهای جالب در مورد داشتن حیوانات خانگی استفاده از اصطلاحاتی مانند 'binky' یا 'popcorn' یا 'snurgle' در شرکت مودبانه است. هنگامی که یک خرگوش مقدار مشخصی از شادی را جمع می کند ، آنها با پرش مستقیم به بالا - یک بیدمشک آن را آزاد می کنند! این می تواند در هر زمان اتفاق بیفتد: در اواسط دویدن ، هنگام غذا خوردن ، هر زمان. مثل اینکه برای آنها اتفاق افتاده است. خوکچه هندی نیز همین کار را انجام می دهد ، اما از نظر معنایی متفاوت است: ذرت بو داده. دیدن سرشار از شادی مانند آن شگفت انگیز است ، زیرا می دانید که این کار صادقانه است. گربه ها وقتی احساس اعتماد و خوشبختی کامل می کنند بر شما غرغر می کنند یا "بیسکویت درست می کنند".

برای کسانی که در خانه نمره می گیرید ، فقط شش حیوان خانگی است. پیگی کلاس دیگری یک سال بعد در اتاق ناهار خوری نشست. نام او کوکی است و به نظر می رسد مانند یک کودک گورکن مدام متعجب است. او مدت طولانی بچه جدید را در شهر نماند.

چندی بعد ، یک جفت انسان پناهنده به خانه ما نقل مکان کردند. ما آنها را در ستون حیوان خانگی حساب نخواهیم کرد زیرا من نمی خواهم هزینه قبوض دامپزشکی آنها را پرداخت کنم. این یک داستان طولانی است ، اما دو نفر از دوستان پسرم را از خانه خود بیرون کردند و نیاز به پناه دادن به بیماری همه گیر داشتند. همانطور که به همه می گویم؛ اگر مجبور بودید دو نوجوان را انتخاب کنید تا در خانه شما زندگی کنند ، اینها همانها هستند.

یکی از دو بچه جدید یک دوست پسر دارد. او همچنین بچه خوبی است ، اما بیش از حد غذا می خورد. و او گمراهان را به خانه می آورد! خیلی دیر یک شب ، صدای ناگهانی صدای طبقه پایین را شنیدم. من واقعاً نمی توانم فریبکاری را توصیف کنم زیرا غیر معمول نبود. من معتقدم که به گروهی از نوجوانان ، مانند دسته ای از زنبورهای عسل یا یک گروه از میمون ها ، کلاهبرداری گفته می شود. من از طریق آن خوابیدم ، در حالی که یک یا دو گربه روی زانوهایم گذاشته بودند.

صبح ، من یک خوکچه هندی دیگری را در اتاق ناهار خوری پیدا کردم ، این بار درون قفسی که برای یک همستر ترک شده استفاده می کردیم ، پر شده بود. دوست پسر او را در پارک در حالی که سگش را قدم می زد شل کرده بود. او را با امکاناتی برای تغذیه او به اولین مکانی که فکرش را می کرد ، رساند. تا این لحظه ، دیگر تلاش نکردم که پایم را بگذارم پایین. بادام زمینی بسیار براق و بسیار گردی بود. سه هفته بعد ، او پنج نوزاد داشت. باید اعتراف کنم که تولد شگفت انگیز بود. من انسان هایی را دیده ام که به دنیا آمده اند و ناخوشایند است. بادام زمینی در کل مراحل صدا نداشت. اقتصاد حرکتی او مانند یک مراسم چای بود. همسرم اتفاقاً اولین هفته هفتگی کودک را شنید (این یکی از صداهای تولید شده توسط خوکچه هندی است) و همه ما برای تماشا جمع شدیم. پنج بار چهره او عجیب بود ، دست خود را پایین کشید و نوزادی را با دندان بیرون آورد. او به سرعت هر کودک را به نوبت تمیز کرد و سپس نشست که گویا همیشه پنج نسخه چسبناک و پر سر و صدا از خودش وجود داشته است. مثل یک نمایش جادویی بود. تا-دا! سیزده!

جادو دوام نمی آورد ، اما روابط اگر شما در آن کار کنید ادامه می یابد. ما در این سال گذشته زمان زیادی را صرف یادگیری شخصیت ها و خصوصیات حیوانات خانگی خود کرده ایم. وقتی عطسه می کنم یک گربه به من برکت می دهد. دیگری نقش واکشی را بازی می کند و سومی ترجیح می دهد مانند یک انسان در رختخواب بخوابد. بعد از ظهر ، درست قبل از اینکه سالاد بگیرند ، پیگگی ها تریلی را شروع می کنند که دقیقاً شبیه کلنی پنگوئن است. خرگوش از هر رهگذر در اتاق خانواده خواستگاری می کند (و می گیرد) اما وقتی او را تحویل می گیرد وحشت می کند. با آموختن این موضوع و موارد بسیار بیشتر در مورد هر یک از حیوانات خانگی ، انزوا را برای همه انسانهای خانه آسان تر کرده است. اگر می خواهید در خانه خود را مهر و موم کنید ، خود را با یک حیوان خانگی مهر و موم کنید ، یا 13. آنها دلیل می شوند که صبح از رختخواب بیرون بیایند ، خوشحال از اینکه وقت و محبت خود را دریافت می کنند و با بهره آن را پس می دهند. وقتی نمی توانید با دوست خود باشید ، تماس تصویری ابزاری مناسب است اما نوازش شکم گربه ای که به خورشید گرم می شود ، یک منبع تجدید پذیر است. گله خود را در آغوش بگیرید و سپاسگزار باشید که آنها در زندگی شما هستند. من مطمئن هستم که آنها از اینکه شما در اختیار آنها هستید سپاسگزار هستند.