سلامت روان مادر
اخیراً، این واقعیت که روز مادر و ماه سلامت روان هر دو در ماه می قرار می گیرند، برای من چندان تصادفی به نظر نمی رسد. سلامت روان مادر در چند سال گذشته برای من کاملاً شخصی شده است.
من با این باور بزرگ شدم که زنان *بالاخره* می توانند همه چیز را داشته باشند - مشاغل موفق دیگر برای ما غیرمجاز نبود. مادران شاغل به یک هنجار تبدیل شدند، چه پیشرفتی داشته ایم! چیزی که من متوجه نشدم (و میدانم که بسیاری در نسل من نیز نتوانستند متوجه شوند) این بود که دنیا برای خانوادههایی با دو والدین شاغل خلق نشده است. جامعه ممکن است از مادران شاغل استقبال کرده باشد اما ... واقعاً اینطور نیست. مرخصی والدین هنوز در اکثر نقاط کشور به شدت کمبود دارد، هزینه مراقبت از کودک بیشتر از اجاره / رهن شماست، و من مطمئنم امیدوارم که شما مرخصی با حقوق زیادی (PTO) داشته باشید تا هر زمانی که کودک مجبور است از مهدکودک در خانه بماند. از دیگر عفونت گوش.
من یک شوهر فوق العاده حامی دارم که پدر و مادرش را دوست دارند. اما این از من محافظت نکرد که مهدکودک همیشه با من تماس بگیرد - حتی اگر شوهرم به عنوان اولین تماس در لیست قرار گرفت زیرا او فقط 10 دقیقه دورتر کار می کرد و من در حال رفت و آمد در شهر بودم. این از من در برابر ناظر وحشتناکی که در دوران پرستاری از کوچکترینم داشتم محافظت نکرد، که مرا به خاطر تمام بلوکهایی که در تقویمم داشتم تنبیه کرد تا بتوانم پمپاژ کنم.
بسیاری از نقاط جهان هنوز به گونهای عمل میکنند که گویی یک والدین غیر شاغل در خانه وجود دارد. روزهای شروع دیرهنگام / زودتر از موعد در مدرسه ابتدایی که به نظر می رسد به این معنی است که شخصی در اطراف است تا بچه ها را در ساعت 10:00 صبح به مدرسه ببرد یا آنها را در ساعت 12:30 بعد از ظهر تحویل دهد. مطب های پزشک و دندانپزشکی که فقط از ساعت 9 باز هستند: از 00 صبح تا 5 بعد از ظهر، از دوشنبه تا جمعه. جمع آوری کمک های مالی، تیم های ورزشی، درس ها، کنسرت های مدرسه، سفرهای میدانی که به نظر می رسد همه آنها در طول ساعت 00 صبح تا 8 بعد از ظهر اتفاق می افتند، خشکشویی، بریدن چمن، تمیز کردن حمام ها و چیدن را فراموش نکنید. بعد از سگ واقعا نمی خواستی آخر هفته ها استراحت کنی، نه؟ اما در این زمان از سال، پیامهای زیادی میشنویم «مامان متشکرم، تو یک ابرقهرمان هستی». و در حالی که نمیخواهم ناسپاس به نظر بیایم، چه میشد اگر در عوض دنیایی داشتیم که فقط برای زنده ماندن از ما نمیخواست ابرقهرمان باشیم؟
اما در عوض، همه چیز سخت تر می شود. دسترسی زنان به مراقبت های بهداشتی مورد نیاز و تصمیم گیری در مورد بدن خود سخت تر می شود. پوشش مراقبت های بهداشتی بسته به اینکه کارفرمای شما چه کسی است یا در چه ایالتی زندگی می کنید می تواند متفاوت باشد. برای برخی آسان است که در مورد مراقبت از خود موعظه کنند، زمانی که به سختی احساس می کنید در برخی روزها وقت دارید دندان های خود را مسواک بزنید، چه برسد به اینکه زمانی برای رفتن پیدا کنید. به درمان (اما باید، درمان شگفت انگیز است!). و اینجا فکر میکنم برای خانوادهای با دو والدین شاغل سخت است، که حتی با آنچه والدین مجرد با آن کنار میآیند قابل مقایسه نیست. انرژی ذهنی که این روزها والدین مصرف می کند طاقت فرسا است.
و ما تعجب می کنیم که چرا به نظر می رسد رفاه همه رو به کاهش است. ما در حالت ثابتی زندگی می کنیم که لیست کارهایی که باید انجام دهیم بیشتر از تعداد ساعات یک روز است، چه در محل کار و چه در خانه. به تعبیر یکی از کمدی های مورد علاقه من ("مکان خوب")، انسان بودن سخت تر و سخت تر می شود. پدر و مادر بودن سخت تر و سخت تر می شود. کارکردن در دنیایی که برای ما ساخته نشده است سختتر و سختتر میشود.
اگر در حال مبارزه هستید، تنها نیستید.
از برخی جهات، ما بیشتر از همیشه به هم متصل هستیم. سپاسگزارم که در زمانی زندگی میکنیم که بچههایم میتوانند با مادربزرگهایشان فیستایم کنند تا روز مادر را به آنها تبریک بگویند، در حالی که در نیمهی راه در سراسر کشور هستند. ولی اینجا هست شواهد که مردم بیش از هر زمان دیگری احساس انزوا و تنهایی می کنند. این می تواند احساس کند که ما تنها کسی هستیم که همه چیز را درک نکرده ایم.
ای کاش یک گلوله نقره ای برای والدین شاغلی که با فشار برای انجام همه کارها دست و پنجه نرم می کنند، داشتم. بهترین توصیه ای که می توانم ارائه دهم این است: علیرغم آنچه ممکن است ما به آن باور داشته باشیم، شما نمی توانید همه آن را انجام دهید. شما در واقع یک ابرقهرمان نیستید. ما باید حول و حوش کارهایی که می توانیم انجام دهیم و نمی توانیم انجام دهیم، می خواهیم و نخواهیم کرد، مرزهایی تعیین کنیم. ما باید به برخی از جمع آوری کمک ها نه بگوییم یا فعالیت های بعد از مدرسه را محدود کنیم. لازم نیست جشن تولد یک رویداد ارزشمند برای رسانه های اجتماعی باشد.
من متوجه شده ام که زمان من یکی از با ارزش ترین دارایی های من است. زمانی را که بچه ها را به مدرسه می برم در تقویم کاری خود مسدود می کنم و هر جلسه ای را که با آن مغایرت داشته باشد رد می کنم. مطمئن می شوم که در طول روز زمان کافی برای انجام کارهایم وجود دارد تا مجبور نباشم عصرها کار کنم. من با بچههایم درباره کارم زیاد صحبت میکنم، بنابراین آنها میفهمند که چرا نمیتوانم در هر رویدادی در وسط روز در مدرسه شرکت کنم. بچه های من از زمانی که در پیش دبستانی بودند لباس های شسته شده خودشان را کنار می گذاشتند و یاد می گیرند حمام خودشان را تمیز کنند. من بی وقفه آنچه را که بیشترین اهمیت را دارد اولویت بندی می کنم و مرتباً چیزهایی را که در خانه یا محل کار تاثیری ندارند کنار می گذارم.
حد و مرزها را تعیین کنید و تا حد امکان از رفاه خود محافظت کنید. از درخواست کمک نترسید – چه از یک دوست، یکی از اعضای خانواده، شریک زندگی، پزشکتان یا یک متخصص سلامت روان. هیچ کس به تنهایی نمی تواند این کار را انجام دهد.
و به ایجاد یک سیستم بهتر کمک کنید تا بچههای ما در جنگهایی که ما هستیم نروند.