Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

سپاسگزار برای سگ من

من از بچگی عاشق حیوانات بودم. در 10 سال اول زندگی ام، قرار بود جانورشناس باشم. و حتی اگر در نهایت مسیر شغلی متفاوتی را انتخاب کردم، عشق من به حیوانات هرگز از بین نرفت. بزرگترین عشق من به سگ هاست چون از دوران نوجوانی با آنها بزرگ شده ام. از پدربزرگ و مادربزرگم گرفته تا نوه ها، ما همیشه در خانواده سگ داشته ایم. هنوز هم وقتی یادم می‌آید که مادربزرگم به سگ‌های زیر میز غذا می‌خورد، می‌خندم و فکر می‌کردم کسی متوجه نشده است. من خوش شانس هستم که خانواده ای پر از دوستداران سگ دارم که همه آنها نسل هاست سگ ها را خراب می کنند.

سگ‌ها می‌توانند چیزهای شگفت‌انگیزی در مورد زندگی به ما بیاموزند و هر سگ درس‌های خاص خود را برای ما دارد. هیچ دو شخصیت سگی شبیه هم نیستند و پیوند ما با آنها هم نیست. سگ اخیر ما تایتان نام داشت و یک چوپان آلمانی 90 پوندی بود. و اگرچه او به طور غیرمنتظره ای در جولای 2022 به دلیل مشکلات ناگهانی و حاد سلامتی از دنیا رفت، روزی نیست که چنین کند، من به این فکر نکنم که چقدر سپاسگزارم که او را در زندگی ام داشتم و برای همه درس هایی که به من آموخت. .

من به دلایل زیادی از تایتان سپاسگزارم، اما به چند مورد اشاره می کنم…

ما یک پیوند غیرقابل انکار داشتیم. او به راحتی می توانست ثبت نام کند اگر من یا شوهرم روز بدی داشتیم یا احساس بیماری داشتیم و اسباب بازی جیر جیر مورد علاقه اش را برایمان می آورد (چون اگر او را خیلی خوشحال می کرد، باید ما را هم خوشحال کند!). تایتان چنین همراهی را فراهم کرد، به خصوص که من در خانه کار می کنم و شوهرم این کار را نمی کند. او نه تنها کار از خانه را کمتر تنها کرد. او همچنین آن را بسیار سرگرم کننده کرد. او در خانه دنبالم می‌آمد و همیشه در آن نزدیکی بود تا بغلتد. در روزهای تعطیل، من او را با خودم بردم هر جا که سگ ها مجاز بودند (بله، حتی اولتا!). ما به ماجراجویی در فضای باز می‌رفتیم، در پارک قدم می‌زدیم و حتی کارهایی را انجام می‌دادیم. ما از طریق درایو استارباکس برای خوردن قهوه یخی و پیچینو می‌چرخیم، و او به سختی به باریستا خیره می‌شد تا اینکه فنجانش را گرفت، که باعث خنده همه شد. او شادی زیادی را به زندگی من آورد!

مراقبت از تایتان نیز به من هدف بسیار زیادی داد. به عنوان یک زن بدون فرزند به انتخاب، مراقبت از سگ ها جایی است که بسیاری از عشق، توجه و انرژی های پرورش من صرف می شود. من با سگ هایم مانند بچه هایم رفتار می کنم و همیشه آنها را بچه های خز خود می دانم. و از آنجایی که تایتان کاملاً باهوش و از نژاد بالا بود، به آموزش، توجه و فعالیت زیادی نیاز داشت، و برای من بسیار لذت بخش بود که این کار را برای او فراهم کنم. لوس کردن او و مراقبت از او بخش مهمی از زندگی من بود، اما من خوشحال بودم که این کار را انجام دادم زیرا چقدر او را دوست داشتم.

تایتان مرا فعال، حاضر و بازیگوش نگه داشت. او به من آموخت که زمان با راه رفتن آهسته و ساعت ها در پارک بودن تلف نمی شود. من همیشه یک دختر لیست کار بوده ام و تایتان باعث شد سرعتم را کم کنم و حضور داشته باشم. هر روز ساعت ها پیاده روی و بازی می کردیم. در خانه، ما مخفیانه، پازل و طناب کشی بازی می کردیم. در بیرون، برای سال‌ها در اطراف محله یا پارک پرسه می‌زدیم، زیر درختان می‌نشستیم تا سنجاب‌ها را تماشا کنیم و مطالعه کنیم و استراحت کنیم. تایتان به من آموخت که حضور داشته باشم، سرعتم را کم کنم، بیشتر بازی کنم، و اینکه همیشه لازم نیست سازنده باشم. من هنوز دوست دارم چندین بار در طول روز پیاده روی کنم و این به بخشی منظم از برنامه روزانه من تبدیل شده است.

در عوض، تایتان به من و شوهرم خیلی اهمیت داد. او عشق خود را با نزدیک نگه داشتن ما نشان داد، به خصوص وقتی در فضای باز ماجراجویی داشتیم. او همه را برای امنیت ما در جلوی در نگاه داشت. و زمانی که ما به خانه آمدیم (حتی اگر چند دقیقه از دریافت نامه گذشته باشد) هیجان زده بود. من سگ هایم را لوس می کنم و به تشویق دیگران نیز ادامه خواهم داد که همین کار را انجام دهند. شاید تایتان به تخت تمپور-پدیک در هر اتاق، سفرهای هفتگی به فروشگاه حیوانات خانگی، یا قرارهای بازی سازماندهی شده نیاز نداشته باشد، اما او شایسته آن بود. و در حالی که او ممکن است دیگر اینجا نباشد، من مشتاقانه منتظر هستم که با لوس کردن تمام سگ های آینده ام که هنوز ملاقات نکرده ام به او احترام بگذارم.