روز ملی سگ نجات
روز ملی سگ نجات است و ضرب المثلی در جامعه نجات وجود دارد: "چه کسی چه کسی را نجات داد؟"
من و شوهرم اولین سگمان را در سال 2006 حدود یک سال پس از ملاقاتمان به فرزندی قبول کردیم. او یک توله سگ ترکیبی پاشنه دار آبی بود و او، بسترش و مادرش رها شده در کنار جاده ای در نیومکزیکو پیدا شدند. چند سال بعد، من و شوهرم دومین سگمان را بعد از اینکه شخصی با تعداد زیادی توله سگ روتوایلر/ژرمن شپرد که به خانه های جدید نیاز داشتند وارد محل کار من شد، گرفتیم.
این فوق العاده ناعادلانه است که ما بیشتر از حیوانات خانگی خود زندگی می کنیم. چند سال گذشته با اندوه تمام شده است زیرا خانواده من مجبور شده اند با الی و دیزل خداحافظی کنند. این توله ها وقتی اولین خانه مان را خریدیم، زمانی که ازدواج کردیم و زمانی که من نوزادان (انسان)م را از بیمارستان به خانه آوردم، همراه ما بودند. بچههای من حتی نمیدانستند زندگی بدون سگ در خانه چگونه است تا زمانی که دیزل را در آوریل سال 2021 از دست دادیم. این اولین تجربه واقعی آنها با مرگ بود (آنها برای به یاد آوردن زمانی که الی در سال 2018 درگذشت) و بدون پدر و مادر بودند. کتاب من را آماده کرد تا مرگ و فقدان را برای فرزندانم توضیح دهم و اینکه چرا دیزل این بار از دامپزشکی بازنگردد.
ما به خود گفتیم که برای مدتی دیگر سگ دیگری نمی گیریم - غم و اندوه عمیق بود و می دانستیم که دستمان با بچه ها پر است. اما وقتی در طول همه گیری همه گیر به کار از راه دور ادامه دادم، بچه ها حضوری به مدرسه بازگشتند و سکوت در خانه کر کننده شد.
ظرف شش ماه پس از مرگ دیزل، می دانستم که برای سگ دیگری آماده هستم. من شروع به دنبال کردن چندین نجات مختلف در رسانه های اجتماعی و پر کردن برنامه های فرزندخواندگی کردم و به دنبال سگ مناسب برای خانواده خود بودم. نجاتهای زیادی در آنجا وجود دارد - برخی برای نژادهای خاص، برخی برای سگهای بزرگ در مقابل سگهای کوچک، توله سگها در مقابل سگهای مسن. من عمدتاً در حال تماشای امدادی بودم که در مورد سگهای باردار و بستر آنها تخصص داشت - بسیاری از امدادگران و پناهگاهها برای یافتن خانههای پرورشدهی که مایل به انجام کار یک سگ باردار هستند، مشکل دارند، بنابراین مامانها و ماتس کلرادو نجات میدهند (نجات MAMCO) از طریق شبکه خانههای پرورشدهی خود، هر کاری که میتوانند برای گرفتن این سگها انجام میدهند. و یک روز او را دیدم - کت زیبایش، یک لکه سفید کوچک روی بینی اش، و این چشمان شیرین که من را خیلی به یاد دیزلم می انداخت. بعد از اینکه شوهرم را متقاعد کردم که او یکی است، تمام راه گریه کردم تا او را نجات دهم تا او را ملاقات کنم. من به چشمان نازنینش نگاه کردم و قسم خوردم که دیزل است که به من می گوید خوب است، او همان یکی است.
بچهها نام او را رایا گذاشتند، از قهرمان دیزنی در «رایا و آخرین اژدها». او از روزی که او را به خانه آوردیم ما را سرپا نگه داشته است، اما او در یادگیری طناب زدن نیز کار بسیار خوبی انجام داده است. وقتی من از خانه کار می کنم در زیرزمین نزدیک من می خوابد و وقتی شب ها می خوانم یا تلویزیون تماشا می کنم با من روی کاناپه دراز می کشد. او می داند که وقت ناهار است که باید به پیاده روی برود. اما او هنوز کاملاً نمیفهمد وقتی بچهها روی ست تاب میچرخند یعنی چه – او در اطراف آنها میدوید و پارس میکند و سعی میکند پاهایشان را بگیرد.
فکر میکردم گرفتن سگ دیگری میتواند به پر کردن حفرهای که الی و دیزل در زندگیمان باقی گذاشتند کمک کند. اما غم و اندوه و از دست دادن واقعاً اینطور کار نمی کند. آن سوراخ ها هنوز آنجا هستند و در عوض، رایا یک مکان کاملاً جدید برای لانه گزینی در آن پیدا کرد.
اگر به فکر گرفتن حیوان خانگی هستید، از شما میخواهم که برخی از امدادگران را در منطقه خود بررسی کنید. سگهای زیادی (در تمام سنین) وجود دارد و خانوادهها و پرورشدهندگان به ندرت به آنها میروند. قول میدهم، اگر سگی را نجات دهید، احتمالاً همان موقع شما را نجات خواهند داد. اگر اکنون زمان مناسبی برای فرزندخواندگی نیست، به فکر تبدیل شدن به یک شریک خانواده با یک نجات باشید.
و به قول حکیمانه باب بارکر: "به سهم خود در کنترل جمعیت حیوانات خانگی کمک کنید و حیوانات خانگی خود را عقیم یا عقیم کنید." سازمانهای نجات هر کاری که میتوانند برای نجات و پذیرش همه حیوانات خانگی که میتوانند انجام میدهند، اما ما همچنان باید هر کاری که میتوانیم برای جلوگیری از افزایش جمعیت انجام دهیم.
برخی از سازمان های امداد و نجات مترو دنور / کلرادو: