Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

تطبیق با یک شغل جدید در حین کار از راه دور

روزهای اول در یک دفتر جدید همیشه اعصاب خردکن است. به طور کلی، من قبل از زنگ هشدار از خواب بیدار می‌شوم- پارانوئید که بیش از حد می‌خوابم، دیر می‌رسم، و اولین تاثیر وحشتناکی را بر جای می‌گذارم. من وقت بیشتری را صرف انتخاب لباس و آرایش موهایم می کنم، به این امید که بسیار حرفه ای به نظر برسم. سپس، به طرز مضحکی زودتر از خانه بیرون می‌روم، فقط به این احتمال که ترافیک آن روز بسیار بد باشد. وقتی آنجا هستم، هجوم هیجان، کاغذبازی، افراد جدید و اطلاعات جدید به وجود می آید.

وقتی کارم را در کلرادو اکسس در ژوئن 2022 شروع کردم، هیچ چیز شبیه آن نبود. این اولین بار بود که یک موقعیت جدید را در یک محیط راه دور شروع می کردم. این بدان معنی بود که هیچ اضطراب رفت و آمد، عذاب لباس، و هیچ مکالمه ای برای آشنایی با شما در اطراف اتاقک های اداری یا اتاق های استراحت وجود نداشت. این اولین آشنایی من با دنیای جدید کار اداری بود.

هنگامی که بیماری همه گیر دفاتر را در بهار 2020 تعطیل کرد، من یکی از اولین کسانی بودم که در محل کارم به کار موقت از راه دور منتقل شدم. در آن زمان برای یک ایستگاه خبری کار می‌کردم و به دلیل ماهیت شغل، هرگز تصور نمی‌کردم که در خانه کار کنم. چگونه می توانیم برنامه های زنده تلویزیونی را در خانه کنار هم قرار دهیم؟ هیچ غرفه کنترلی وجود نخواهد داشت، هیچ راهی برای برقراری ارتباط سریع در مورد اخبار فوری و هیچ راهی برای دسترسی به فیلم ویدئویی داخلی وجود نخواهد داشت. صحبت در مورد این بود که چگونه این راه حل موقت همه چیز را برای همیشه تغییر می دهد. چگونه، اکنون که همه ما برای کار از خانه خود آماده شده ایم، چگونه می توانیم 100٪ مواقع به کار در دفتر برگردیم؟ اما هنگامی که بهار 2021 فرا رسید، ما را به میزهای خود در ایستگاه بازگرداندند و دیگر گزینه کار از راه دور وجود نداشت. از دیدن همکارانی که نزدیک به پنج سال می شناختم خوشحال شدم. در طول یک سال گذشته دلم برایشان تنگ شده بود. اما من شروع کردم به حسرت زمان از دست رفته ای که اکنون برای آماده شدن زود از خواب بیدار می شدم و سپس در ماشین I-25 می نشینم. مطمئناً، قبل از همه‌گیری، آن زمان اضافی را که برای رفت‌وآمد و آماده شدن صرف می‌کردم، به عنوان یک داده در نظر می‌گرفتم. هیچ وقت فکر نمی کردم راه دیگری وجود داشته باشد. اما اکنون، در مورد آن ساعت‌ها و نحوه استفاده از آن‌ها در سال 2020 رویاپردازی می‌کردم. آن زمان برای قدم زدن سگم، انداختن محموله لباس‌های شسته شده یا حتی کمی خواب اضافی بود.

بنابراین، وقتی فهمیدم موقعیت من در کلرادو اکسس تقریباً به طور انحصاری از راه دور خواهد بود، اولین تمایل من این بود که هیجان زده باشم! آن ساعات صبح و بعدازظهر زندگی ام که به رفت و آمد سپری شده بود، حالا دوباره مال من شده بود! اما بعد سیل سوال به ذهنم خطور کرد. آیا اگر هر روز آنها را نبینم و هرگز زمان قابل سنجشی را با آنها سپری نکنم، می‌توانم به همان شیوه با همکارانم همکاری کنم؟ آیا دیوانه خواهم شد؟ آیا می توانم به همین راحتی در خانه تمرکز کنم؟

اولین روز کاری من فرا رسید و مسلماً روز اول سنتی شما نبود. با یک تماس تلفنی از IT شروع شد. من با لپ‌تاپ کارم روی کف اتاق کارم نشستم، زیرا هنوز فضای کاری دفتر خانه جدیدم را تنظیم نکرده بودم. سپس بعدازظهر من به جلسات مجازی تیم های مایکروسافت و نشستن به تنهایی در خانه و کاوش در جنبه های مختلف لپ تاپم، قبل از رفتن به یک آموزش مجازی استخدام جدید سپری شد.

در ابتدا کمی عجیب بود. احساس کردم کمی قطع رابطه کردم. اما وقتی متوجه شدم که در عرض چند هفته، احساس کردم واقعاً شروع به ایجاد روابط کاری کرده‌ام، شیار خود را پیدا کرده‌ام و احساس می‌کنم بخشی از تیم هستم، شگفت‌زده شدم. متوجه شدم که از جهاتی می‌توانم بیشتر در خانه تمرکز کنم، زیرا اگر کسی تمام روز درست در کنار من کار می‌کند، معمولاً از آن دسته افرادی هستم که در دفتر چت می‌کنم. آن زمان رفت و آمد از دست رفته را دوباره به دست آوردم و بیشتر احساس کردم که در خانه هستم. من دنیای جدید کار در خانه را پذیرفتم و آن را دوست داشتم. مطمئناً، تعامل من با همکاران جدیدم کمی متفاوت بود، اما آنها به همان اندازه واقعی و معنادار بودند. و رسیدن به کسی با سوال کار سختی نبود.

محیط کار جدید من یک بازی توپ کاملاً متفاوت است. خانواده ام در اطراف من هستند و سگم برای جلسات به دامان من می پرد. اما من از این شیوه جدید زندگی لذت می برم و متوجه می شوم که آن طور که فکر می کردم با روش سنتی انجام کارها متفاوت نیست. من هنوز هم می توانم با همکارانم چت کنم و شوخی کنم، هنوز هم می توانم بخشی از جلسات سازنده باشم، هنوز هم می توانم در صورت نیاز با دیگران همکاری کنم، و هنوز هم می توانم احساس کنم بخشی از چیزی بزرگتر از خودم هستم. بنابراین، همانطور که تابستان به پایان می رسد و من در هوای تازه ایوان پشتی خود می نویسم، فقط می توانم فکر کنم که تنظیم آنقدرها هم سخت نبود و ترس هایی که داشتم اکنون همه ناپدید شده اند. و من برای این روش جدید کار سپاسگزارم.