Please ensure Javascript is enabled for purposes of website accessibility رفتن به محتوای اصلی

روز جهانی سرطان

طبق فرهنگ لغت آکسفورد، تعریف از بهبود is "برای بازگشت به وضعیت طبیعی سلامت، ذهن یا قدرت."

سفر سرطان من در 15 ژوئیه 2011 آغاز شد. در حالی که همسرم و دخترم دستانم را گرفته بودند، به دکترم گوش دادم که گفت: "کارن، آزمایشات شما نشان داد که سرطان دارید." در حالی که خانواده ام با دقت تمام اطلاعات مورد نیاز برای مراحل بعدی درمان من را جمع آوری می کردند، من را تنظیم کردم و گریه کردم.

در اوایل آگوست، هیسترکتومی را انجام دادم که پزشکان اطمینان داده بودند که احتمالاً از سرطان مراقبت خواهد کرد. پس از بیدار شدن از عمل جراحی، دکتر در اتاق بیمارستانم از من استقبال کرد و در آنجا خبر ویرانگر کشف سرطان در چندین غدد لنفاوی را به اشتراک گذاشت. برداشتن غدد لنفاوی احتمالاً باعث گسترش بیشتر سرطان می شود. تنها درمان موجود برای سرطان مرحله 4 من شیمی درمانی (شیمی درمانی) و پرتودرمانی بود. پس از یک دوره بهبودی شش هفته ای، درمان من آغاز شد. سفرهای روزانه به آزمایشگاه پرتو و تزریق هفتگی شیمی درمانی، یکی از سخت ترین دوران زندگی من بود، اما در این سفر مثبت بود. پرتودرمانی‌ها باعث خستگی من شد و شیمی‌درمانی بعد از هر درمان چهار تا پنج روز احساس خوبی از من سلب کرد. وزنم کم شد و ضعیف شدم. بیشتر وقتم در جستجوی امید و دعا بود که وقت بیشتری با افرادی که خیلی دوستشان دارم، یعنی خانواده ام، به من داده شود. در طول هشت هفته درمانم، دخترم اعلام کرد که در ماه مه منتظر نوه دوم ما است. باور نمی‌کردم وقتی به آمدن نوه‌ام فکر می‌کردم چگونه احساساتم از شادی کامل به ناامیدی مطلق تبدیل می‌شود. نقطه عطفی برای بهبودی من بود. تصمیم گرفتم مثبت اندیش باشم که این کوچولو را در آغوشم بگیرم. دعوا ادامه داشت! یک لحظه شاد به لحظه ای دیگر منجر شد و کل دیدگاه من را تغییر داد. من مصمم بودم که این بیماری قرار نیست من را تمام کند. من افرادی برای ملاقات، مکان هایی برای رفتن و کارهایی برای انجام دادن داشتم! تصمیم گرفتم قوی ترین جنگجوی تاریخ باشم!

درمان خشن بود، اما من تحمل کردم. در 9 دسامبر 2011، من این خبر را دریافت کردم که بدون سرطان هستم. در 28 می 2012 نوه من فین به دنیا آمد.

بازگشت به تعریف بازیابی. سلامتی من بهبود یافته است، بدنم قوی است، اما ذهن من هرگز بهبود نیافته است. هیچ وقت به حالت قبل برنگشته و امیدوارم هیچ وقت هم برنگردد. اکنون زمان می گذارم تا سرعتم را کم کنم، از زیبایی های دنیای اطرافم لذت ببرم. خنده نوه‌هایم، شب‌های قرار با شوهرم، زمانی که برای خانواده‌ام در نظر گرفته‌ام و شادی‌های ساده زندگی روزمره را ارزشمند می‌دانم. و من یک دوست صمیمی جدید دارم، اسمش فین است. قدرت من به سطح قبل از سرطان خود نرسید. من اکنون قوی تر از هر زمان دیگری هستم و برای آنچه بر سر راهم قرار می گیرد آماده هستم. چیزهایی که ممکن است قبل از نبرد من با سرطان دشوار به نظر می رسید، اکنون مدیریت آنها آسان تر به نظر می رسد. اگر بتوانم سرطان را شکست دهم، می توانم هر کاری انجام دهم. زندگی خوب است و من در آرامش هستم.

توصیه من - به هیچ دلیلی معاینه سالانه خود را از دست ندهید. آنها مهمتر از هر چیزی هستند که ممکن است سعی کنند در مسیرشان قرار بگیرند.