خوانندگان نویسندگان را جشن می گیرند
میدانی آن حس لذیذ جمع شدن روی کتاب، بوییدن آن، گرفتن یک پتو و یک فنجان چای گرم و دور شدن در کلمات کتاب؟ شما این احساس را مدیون یک نویسنده هستید. اگر تا به حال خواستید یک نویسنده را جشن بگیرید، روز اول نوامبر است. روز ملی نویسنده توسط خوانندگان کتاب در سراسر کشور به عنوان روزی برای بزرگداشت تلاش های نویسنده مورد علاقه شما شناخته می شود.
در سفر غواصی در یک کتاب، ما به ندرت مکث می کنیم تا تمام تلاش سختی که برای آن انجام داده ایم را تصدیق کنیم. اشکها، شبهای دیرهنگام، شک به خود و بازنویسیهای بیپایان، همه بخشهایی از آنچه برای نویسنده شدن لازم است هستند. و این تنها نکته واقعی کوه یخ پشته کتاب است.
این را می گویم چون نویسنده هستم. در طول همهگیری، در حالی که بسیاری پختن نان را آموختند، مهارتی که من سالها پیش به دست آوردم، خوشبختانه این فرصت را داشتم که برای توسعه عشقم به نوشتن وقت بگذارم و دو کتاب منتشر کردم. نوشتن برای من مانند سفر در زمان است. میتوانم جهانهایی را که در ذهنم ساختهام کشف کنم یا مکانهایی از گذشتهام را دوباره مرور کنم. من می توانم تکه هایی از آن دنیاها را به زندگی بیاورم. من روزها با لپ تاپم ساعت ها جلوی پنجره نشسته ام. بعضی روزها می گذشت و وقتی تایپ می کردم فنجان قهوه من لحظه به لحظه سردتر می شد. روزهای دیگر، یک جمله قدرتمند نوشتم و سپس برای هفتهها از لپتاپم دور شدم.
برای یک نویسنده، تمام دنیا منوی خلاقیت است. من قویاً معتقدم که همه ما داستان نویس هستیم، به خصوص عاشق کتاب. ما در هر نوبت صفحه به دنبال داستان های ناگفته هستیم. من به دنبال الهام گرفتن از بسیاری از فهرست نویسندگان مورد علاقه ام هستم. من همیشه خودم را نویسنده نمیدانستم. فکر میکنم وقتی بزرگ شدم خیلی روی استانداردهای جامعه از آنچه باید باشم تمرکز کردم و نویسنده در فهرست آنها نبود. تا اینکه در یک شب سرد و برفی نوامبر در مرکز هنرهای نمایشی نیومن در دنور در ردیف اول نشستم. با در دست داشتن دو کتاب بسیار خاص، به حرف نویسندگان گوش دادم. من تماشا کردم که آنها داستان هایشان را می خواندند و چگونه به نظر می رسید که چشمک هر کلمه زندگی آنها را روشن می کند. زمانی که جولیا آلوارز تحسین شده و کالی فاجاردو-آنستین، یکی از هموطنان دنوریت و نویسنده کتاب برنده جایزه سابرینا و کورینا، درباره سفر نویسندگان خود صحبت کردند، احساس می کردم تنها فردی در اتاق هستم. جولیا وقتی گفت: «وقتی خواننده میشوی، متوجه میشوی که فقط یک داستان وجود دارد که نخواندهای: همان داستانی که فقط میتوانی آن را تعریف کنی.» فهمیدم شجاعتی که برای نوشتن داستانم نیاز داشتم، در همان کلمات بود. بنابراین، روز بعد شروع به نوشتن کتابم کردم. من آن را برای چند ماه کنار گذاشتم و از آنجایی که بیماری همه گیر بسیاری از چیزها را از ما گرفت و همچنین بهانه ای از زمان را از ما گرفت، فرصتی یافتم که بنشینم و خاطراتم را تمام کنم.
اکنون، کتابهای من در فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفتهاند و از گفتگو با بسیاری از خوانندگان، زندگی را تغییر دادهاند. مطمئناً نوشتن هر دو کتاب زندگی من را تغییر داد. تصور میکنم بسیاری از نویسندگانی که تجلیل میشوند همین احساس را داشتهاند.
با خرید کتاب از کتابفروشی های محلی خود، از نویسندگان تجلیل کنید. موارد مورد علاقه من کتابهای غرب ساید و جلد پاره شده است. نظرات خود را بنویسید، به دوستان و عزیزان خود توصیه کنید. ما پشتههایی از کتابها در اطراف خانه داستانهایمان برای گفتن داریم. امروز به چه دنیایی شیرجه خواهید زد؟ کدام نویسنده را جشن می گیرید؟